آقای ب از ابیات بزرگان برای توضیح استفاده می کند.
--------------------------------------------------
آقای ب باید اعتراف کند که به مرام ساقی گری خیانت کرده است. و دلیل این خیانت هم چیزی نبوده است بجز بدجنسی ناشی از کل کل بیهوده.
آقای ب از بزرگان فن آموخته است که ساقی باید مدیر مجلس باشد و باید تک تک مهمانان را زیر نظر داشته باشد و به هر یک به فراخور حالشان رسیدگی کند.
مصراع :
ساقی امشب اختیارم دستته
آقای ب در مجلس نامبرده مدیریت قابل قبولی از خود نشان داد و موفق شد که در مهمانی ای که حدود سی نفر مهمان کاملا بی ربط به هم حضور داشتند شعف و گرمای قابل توجهی ایجاد کند.
اما ایشان نشان داد که تفاوت قابل توجهی با امام عصر دارد. حقیقت این است که امام عصر به احوال تک تک انسانها ( و چه بسا موجودات) واقف است و هر یک را به فراخور حال از جام می عرفانی و از الطاف الهی برخوردار می کند. اما آقای ب در مجلس نامبرده به یکی از مهمانها بیش از فراخور حالش از جام می عرفانی نوشاند. البته دلیل این امر هم چیزی نبود جز کل کل .
در واقع مهمان نامبرده جام در پی جام از آقای ب می گرفت و هربار می گفت : آب ریختی تو لیوان من ؟ حال آنکه درجه الکلی می عرفانی ای که نامبرده از دست ایشان می ستد، لااقل 30 درصد بود.
مصرع :
الا یا ایها ساقی ادر کاسا و ناولها
آقای ب به شخصه به آخر داستان خیلی اهمیت می دهد برای همین است که زودتر می رود سراغ عاقبت کار. یعنی چیزی حدود نیم ساعتی مانده به پایان مجلس. آقای ب با اعتماد به نفس فراوان حداخافظی خود را از مجلس برابر پایان آن در نظر می گیرد و اگرچه بعد از غیبت ایشان باز هم مهمانان به عیش مشغول بودند اما مجلس بی ساقی را نمی توان به نام مجلس خواند. حداکثر چیزی است مثل چکه کردن بعد از باران.
آقای ب در ساعت کذایی نگاهی به مجلس انداخت و تشخیص داد که چهار نفری ( شامل خود ایشان ) هنوز برای یک جام دیگر ظرفیت باقی مانده دارند و از این رو جام خمار شکن را هم ریخت و البته با نگاهی به فرد نامبرده متوجه شد که نامبرده ظرفیت تکمیل شده ای دارد و این جام آخری برایش مانند لگدی خواهد بود در لبه پرتگاه و اما از سر بدجنسی پنج جام ریخت و این جام پنجمی را هم به فرد نامبرده داد.
بیت :
من بنده آن دمم که ساقی گوید / یک جام دگر بگیر و من نتوانم
آقای ب می داند که کسی که در چنین شرایطی قرار می گیرد معمولا توانایی تشخیص اینکه این جام آخر را نباید بنوشد ندارد و در نتیجه این عمل از ذات پلید ایشان حکایت می کرد.
مصرع :
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و احملها
آقای ب در همینجا از عمل پلید خود پوزش می خواهد و از ساقیان جهان می خواهد که او را بخاطر این عمل شنیع از روزی خوردن نیندازند.
بیت دستکاری شده : (بدون اجازه آقای سنایی)
ای می فروش ، می چه فروشی به سیم و زر / وز می عزیز تر چه خری به سیم می
--------------------------------------------------
آقای ب باید اعتراف کند که به مرام ساقی گری خیانت کرده است. و دلیل این خیانت هم چیزی نبوده است بجز بدجنسی ناشی از کل کل بیهوده.
آقای ب از بزرگان فن آموخته است که ساقی باید مدیر مجلس باشد و باید تک تک مهمانان را زیر نظر داشته باشد و به هر یک به فراخور حالشان رسیدگی کند.
مصراع :
ساقی امشب اختیارم دستته
آقای ب در مجلس نامبرده مدیریت قابل قبولی از خود نشان داد و موفق شد که در مهمانی ای که حدود سی نفر مهمان کاملا بی ربط به هم حضور داشتند شعف و گرمای قابل توجهی ایجاد کند.
اما ایشان نشان داد که تفاوت قابل توجهی با امام عصر دارد. حقیقت این است که امام عصر به احوال تک تک انسانها ( و چه بسا موجودات) واقف است و هر یک را به فراخور حال از جام می عرفانی و از الطاف الهی برخوردار می کند. اما آقای ب در مجلس نامبرده به یکی از مهمانها بیش از فراخور حالش از جام می عرفانی نوشاند. البته دلیل این امر هم چیزی نبود جز کل کل .
در واقع مهمان نامبرده جام در پی جام از آقای ب می گرفت و هربار می گفت : آب ریختی تو لیوان من ؟ حال آنکه درجه الکلی می عرفانی ای که نامبرده از دست ایشان می ستد، لااقل 30 درصد بود.
مصرع :
الا یا ایها ساقی ادر کاسا و ناولها
آقای ب به شخصه به آخر داستان خیلی اهمیت می دهد برای همین است که زودتر می رود سراغ عاقبت کار. یعنی چیزی حدود نیم ساعتی مانده به پایان مجلس. آقای ب با اعتماد به نفس فراوان حداخافظی خود را از مجلس برابر پایان آن در نظر می گیرد و اگرچه بعد از غیبت ایشان باز هم مهمانان به عیش مشغول بودند اما مجلس بی ساقی را نمی توان به نام مجلس خواند. حداکثر چیزی است مثل چکه کردن بعد از باران.
آقای ب در ساعت کذایی نگاهی به مجلس انداخت و تشخیص داد که چهار نفری ( شامل خود ایشان ) هنوز برای یک جام دیگر ظرفیت باقی مانده دارند و از این رو جام خمار شکن را هم ریخت و البته با نگاهی به فرد نامبرده متوجه شد که نامبرده ظرفیت تکمیل شده ای دارد و این جام آخری برایش مانند لگدی خواهد بود در لبه پرتگاه و اما از سر بدجنسی پنج جام ریخت و این جام پنجمی را هم به فرد نامبرده داد.
بیت :
من بنده آن دمم که ساقی گوید / یک جام دگر بگیر و من نتوانم
آقای ب می داند که کسی که در چنین شرایطی قرار می گیرد معمولا توانایی تشخیص اینکه این جام آخر را نباید بنوشد ندارد و در نتیجه این عمل از ذات پلید ایشان حکایت می کرد.
مصرع :
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و احملها
آقای ب در همینجا از عمل پلید خود پوزش می خواهد و از ساقیان جهان می خواهد که او را بخاطر این عمل شنیع از روزی خوردن نیندازند.
بیت دستکاری شده : (بدون اجازه آقای سنایی)
ای می فروش ، می چه فروشی به سیم و زر / وز می عزیز تر چه خری به سیم می