( اين مطلب يا كمي تاخير نوشته مي شود، براي همين دو سه روزي بيات شده است )
همه كساني كه اين وبلاگ را مي خوانند مرام كركسي نيستند، تازه از بين مرام كركسي هايشان هم ،همه شان خضوعي باز نيستند. شايد در نگاه اول تشخيص اين دسته ها از هم دشوار باشد، اما برعكس ، بسيار ساده است.
براي مرام كركسي هاي خضوعي باز ،دو سال و دو روز و دو ساعت پيش (اين مطلب دوشنبه ساعت 11 شب نوشته شده بود ) لحظه ايست كه حتي اگر از جايي گوشه ذهنشان هم بگذرد،همه وجودشان را شادي فرا مي گيرد. كساني كه مرام كركسي نيستند،يا خضوعي باز نيستند،برايشان دو سال و دو روز و دو ساعت پيش هيچ معنايي ندارد. آنها نمي دانند كه درست دو سال و دو روز و دو ساعت پيش پدرام و لاله در لباس عروس و داماد وارد مجلس شدند.
پدرام و لاله عزيز (بعد از اين مقدمه نا مربوط طولاني ) سالگرد ازدواجتان را تبريك مي گويم و برايتان بهترينها را در جهان آرزو مي كنم چرا كه با قلب پاكتان و قلب پر مهرتان و وجود دوست داشتني تان شايسته بهترين هاي جهانيد.
بگذريم،زيادي احساساتي شد... برويم سر مسايل هميشگي خودمان :
چند روز پيش ها يك آقايي از طرف كارفرما زنگ زد شركت ما كه اسمش بود : جناب آقاي مهندس تخم پاش.
من همون لجظه كه اسم ايشون رو شنيدم از پرسيدم : جناب آقاي مهندس چيش كجاش ؟
در هر حال من چند روزي هست كه در انتظار ديدن ايشون هستم چون بايد يكي از نمونه هاي كم نظير در آناتومي باشند. يعني در واقع ما چهارپايان شنيده بوديم، هشت پايان هم پنيده بوديم، حتي بند پايان هم شنيده بوديم، ولي تخم پايان بايد واقعا موجودات جالبي باشند.
در مورد اوضاع سياسي هم بايد بگم كه خيلي قاراشميش است،در طي هفته گذشته حدود 60 مليون نفر كشته و تقريبا يك مليارد و دويست مليون نفر در جلوي در كوي دانشگاه كتك خورده اند. براي تامين اين همه كتك خورده دولت ايران ناچار به واردات آدم از چين شد. البته به دليل اينكه نمي شد اين هم آدم را آورد در فرودگاه پياده كرد بعد برد كوي دانشگاه كتك زد بعد دوباره برد فرودگاه سوار كرد پس فرستاد ناچارا اين نفرات را همانجا از هواپيما با بانجي پرت مي كردند پايين كه نزديك زمين كتك هايشان را بخورند و زود برگردند بروند توي هواپيما تا نفر بعدي برسد.
همه كساني كه اين وبلاگ را مي خوانند مرام كركسي نيستند، تازه از بين مرام كركسي هايشان هم ،همه شان خضوعي باز نيستند. شايد در نگاه اول تشخيص اين دسته ها از هم دشوار باشد، اما برعكس ، بسيار ساده است.
براي مرام كركسي هاي خضوعي باز ،دو سال و دو روز و دو ساعت پيش (اين مطلب دوشنبه ساعت 11 شب نوشته شده بود ) لحظه ايست كه حتي اگر از جايي گوشه ذهنشان هم بگذرد،همه وجودشان را شادي فرا مي گيرد. كساني كه مرام كركسي نيستند،يا خضوعي باز نيستند،برايشان دو سال و دو روز و دو ساعت پيش هيچ معنايي ندارد. آنها نمي دانند كه درست دو سال و دو روز و دو ساعت پيش پدرام و لاله در لباس عروس و داماد وارد مجلس شدند.
پدرام و لاله عزيز (بعد از اين مقدمه نا مربوط طولاني ) سالگرد ازدواجتان را تبريك مي گويم و برايتان بهترينها را در جهان آرزو مي كنم چرا كه با قلب پاكتان و قلب پر مهرتان و وجود دوست داشتني تان شايسته بهترين هاي جهانيد.
بگذريم،زيادي احساساتي شد... برويم سر مسايل هميشگي خودمان :
چند روز پيش ها يك آقايي از طرف كارفرما زنگ زد شركت ما كه اسمش بود : جناب آقاي مهندس تخم پاش.
من همون لجظه كه اسم ايشون رو شنيدم از پرسيدم : جناب آقاي مهندس چيش كجاش ؟
در هر حال من چند روزي هست كه در انتظار ديدن ايشون هستم چون بايد يكي از نمونه هاي كم نظير در آناتومي باشند. يعني در واقع ما چهارپايان شنيده بوديم، هشت پايان هم پنيده بوديم، حتي بند پايان هم شنيده بوديم، ولي تخم پايان بايد واقعا موجودات جالبي باشند.
در مورد اوضاع سياسي هم بايد بگم كه خيلي قاراشميش است،در طي هفته گذشته حدود 60 مليون نفر كشته و تقريبا يك مليارد و دويست مليون نفر در جلوي در كوي دانشگاه كتك خورده اند. براي تامين اين همه كتك خورده دولت ايران ناچار به واردات آدم از چين شد. البته به دليل اينكه نمي شد اين هم آدم را آورد در فرودگاه پياده كرد بعد برد كوي دانشگاه كتك زد بعد دوباره برد فرودگاه سوار كرد پس فرستاد ناچارا اين نفرات را همانجا از هواپيما با بانجي پرت مي كردند پايين كه نزديك زمين كتك هايشان را بخورند و زود برگردند بروند توي هواپيما تا نفر بعدي برسد.