دوستان ما را سر کار گذاشته اند، ما هی خبر خاله زنکی می دهیم بعد می بینیم که خبری نشد. هی می گوییم کت و شلوار بخرید و خودمان هم هی کت و شلوار می خریم و بی استفاده می ماند. حالا باز شایعه افتاده است که آخر پاییز عروسی افتاده ایم. البته عروس را تا حالا ندیده ایم ولی انشالله همین روزها می بینیم. راستش خود داماد را هم خیلی وقت است ندیده ایم!
در ضمن ما این چیزی که بابک نوشته است را تا به چشم خودمان نبینیم باورمان نمی شود.
در ضمن ما این چیزی که بابک نوشته است را تا به چشم خودمان نبینیم باورمان نمی شود.