?�?�?�?�?�?�?�?�

?�?�?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?�?�?�

Saturday, August 23, 2003

طبيعت...

از تونس براس خودم سرماخوردگي تونسي سوغاتي آوردم كه يك چيزي است تو مايه هاي شاقولوس!
يك ه�ته است كه گر�تارشم و سه روز است كه از تخت خواب بيرون نيومدم.
تنها چيزي كه تو اين روزها روحيه من رو نگه داشته كارتون تن تن است و كتاب دايي جان ناپلئون.
به همين مناسبت قسمتي از اين كتاب رو كه خيلي آموزنده است با هم دوره مي كنيم:
( قسمتي است كه دايي جان از ترس انگليسي ها مي خواهد �رار كند به نيشابور كه با توطئه اسدالله و با همكاري سردار هندي منصر� مي شود، بقيه خانواده البته �كر مي كنند كه دايي جان به قم ر�ته است و در خانه دايي جان سرهنگ برايش آش پشت پا پخته اند و از قضا سردار هندي و زنش را هم دعوت كرده اند :(
...
اسدالله ميرزا با خنده گ�ت :
-خيال كنم خانم عزيز سلطنه ر�ته باشند اما زاده داود دخيل ببندند
-دخيل براي چي ؟
-براي ر�ع كسالت دوستعلي خان... بقول سردار مهارت خان متاس�انه طبيعت دوستعلي خان بهوت ا�سرده هي...
سردار اعتراض كرد :
-بنده هرگز چنين عرضي نكرده باشم.
اسدالله ميرزا گ�ت :
-جناب سردار عرض كردم بقول شما،‌يعني بزبان شما... عرض نكردم شما گ�تيد. اينرا همه مي گويند. اصلا از قيا�ه اش پيداست كه طبيعت بهوت ا�سرده هي .
دوستعلي خان با صداي آهسته ولي غضب آلود گ�ت :
اسدالله همچي مي زنم تو دهنت كه ...
اسدالله ميرزا �رياد زد :
- چه خبر شده بابا،‌خيلي خب. طبيعت تو بهوت ا�سرده نه هي... طبيعت تو بهوت داير هي... طبيعت بهوت رستم زال هي ... طبيعت بهوت هركول هي ...
...

حالا هركي �كر كنه كه ما از تعري� كردن اين قسمت از داستان نظر خاصي داشتيم و منظورمون از تعري� كردن اينكه طبيعت بهوت داير هي و آوردن اسم رستم و زال اين بوده كه ر�قاي خارجي رو هم از موضوع مطلع كنيم بلكه اونها پادرميوني كنن و به سال بگن كه ندادن جوج آخر و عاقبت خوشي نداره! خداوكيلي اگه اين د�عه جوج نده كمال بي چشم و رويي است !