?�?�?�?�?�?�?�?�

?�?�?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?�?�?�

Sunday, May 07, 2006

چه خواب آسوده ای کند امشب نیما.
چرا که از گناه رسته است.
و از امروز به بعد در نور و درخشندگی به سر می برد.
چرا که جوج داده است.
البته خود نیما روحش هم از این جوج خبر ندارد. اما بالاحره رفیق به چه درد می خورد؟
راستش مدتی است که به خودم می پیچم و نگرانم از اینکه روز آخرت نیما بپرسد که مگر رفیق من نبودی؟ تو که ماجرا را خبر داشتی و من هم که دستم از دوستان کوتاه بود و جوج نمی توانستم بدهم؟ آیا درست است که من اینجا در پرینستون غرق گناه و تاریکی باشم و تو به جای من یک جوج ندادی ؟ ای اف بر تو !

خلاصه این شد که من امشب به نیابت نیما به دوستان جوج می دهم. البته می زنم به حسابش و دلاری پس می گیرم. البته اگر ویزا بگیرم.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home