?�?�?�?�?�?�?�?�

?�?�?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?�?�?�

Saturday, July 23, 2005

جای آنها که نبودند خالی، ما بالخره بعد از یک ماه، چند تایی از دوستان را دیدیم.
شامل آرش و علی درود و شاهین میرخانی.
آنهایی را هم که ماجرا را پیجاندند و نیامدند را نام نمی بریم که آبرویشان حفظ شودو رسوا نشوند.
البته خدا وکیلی شما جای ما باشید چه کار می کنید وقتی که متوجه می شوید که کسی، رابطه اش را با طرف مربوطه به کل به هم زده است و دیگر خبری از او نخواهد بود. بعد از شنیدن این خبر یک جایی می روید و می بینید که شخص مورد نظر با طرف نامبرده در یک مهمانی است. بعد یک ماهی بعد از داستان زنگ می زنید که بروید با هم قهوه بخورید و می شنوید که همان شخص در منزل همان طرف نام نبرده مهمان است و تا ساعت یک نیمه شب هم که شما در کافی شاپ هتل هایت منتظر می شوید نمی آید....
باز بگوییدکه اخلاق چیز خوبی است و آدم نباید دوستانش را رسوا کند.
در هر حال ما اخطار می کنیم : با توجه به ویروسی که به شدت در این حوالی گسترش پیدا کرده است، آن کسانی که قرار را می پیچانند و به بهانه های واهی به کافی شاپ نمی آیند و جای دیگری می روند ممکن است دچار این ویروس خطرناک بشوند و آنوقت مجبور شوند دنبال دکتر گریه و زاری کنند تا آنها را از آن وضعیت ناگوار نجات دهد.
ما گفتیم، اما کو گوش شنوا.

در ضمن یکی از دوستان هم انقدر لفت داد که ما آن کت و شلواری که برای عروسی در نظر گرفته بودیم برایمان تنگ شد و به همین دلیل به شما هم توصیه می کنیم که بی خودی کت شلوارتان را پیش پیش نخرید.

ما یک چیزی هم می خواستیم در مورد یک نفر دیگر بگوییم که نمی گوییم ! معلوم است که چه کسی بوده و ماجرا چه چیزی بوده است.

در ضمن ما دیروز از میدان حر می گذشتیم. دیدیم یک ایستگاه مترو آنجا هست.
بعد دیدیم یک طرف نوشته :
HOR SQUARE
یکجای دیگر هم نوشته :
HOR STATION
ما خوشبختانه انگلیسیمان خوب است و می دانیم که لغت مربوطه با دبلیو شروع می شود و آخرش هم ای دارد و برای همین اصلا فکرمان جای بدی نرفت.