?�?�?�?�?�?�?�?�

?�?�?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?�?�?�?�?�?�?�

Monday, April 14, 2003


وبلاگ ديروز يك كمي زيادي جدي و احساساتي شد. امروز بر مي گرديم به روال هميشگيمون.
امروز يك شعر خيلي مهم از مولوي رو بررسي مي كنيم.

مي رقصم و مي چرخم و مي نوشم از اين جام
بيخود شده از خويشم و از گردش ايام

اين شعر حقيقتا نشان از اين داره كه مولوي يك آدم خارق العاده بوده و آدم معمولي مثل ما
نبوده. وقتي كه من خوب فكر مي كنم مي بينم كه اين كاري كه مولوي كرده از من يكي كه بر نمياد.
البته من منحرف نيستم و حتي اگر هم ازم بر ميومد چنين كاري رو نمي كردم ولي خب اين نمي تونه
دليل اين باشه كه كار مولوي اعجاز نيست. باورتون نميشه يكبار ديگه مصرع اول رو بخونين

مي رقصم و مي چرخم و مي نوشم از اين جام

حالا مجسم كنين مولوي رو كه داره مي چرخه و مي رقصه و مي نوشه از اين جاش!
خداوكيلي كار سختيه، از من كه هيچي،‌از علي پاكزاد هم فكر نكنم كه بر بياد.

در ضمن امروز ديدم كه روزنامه همشهري آگهي ترحيم يكي به اسم قراگوزلو رو چاپ كرده،
بدينوسيله به عنوان سخنگوي خضوع كبير هر گونه ارتباط اين شخص رو با ژوله تكذيب مي كنم.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home